طوفان زده از ساحلِ آرام نترسد
ما همچو عقابیم که از بام نترسد
دانستم از اول که تو صیادی و من صید
اما چه کنم، این دلم از دام نترسد
یک لحظه به کام دلِ من بودی و این دل
از اینکه شود عاشق ناکام نترسد
از مردن و اعدام، دگر هیچ نترسم
آنکس که دلش مرده، ز اعدام نترسد
درویشم و آماده ی مرگم همه ی عمر
درویش ز انجام و سرانجام نترسد
چون ساعتِ پیرم که زمان را نکند درک
میچرخد و از گردش ایام نترسد
من گم شده در خویشم و او شهره ی شهر است
آن شهره از این عاشق گمنام نترسد
گردیده "هزار و یک" غمش، جام پر از زهر
اما دلِ عاشق ز چنین جام نترسد
دکلمه با صدای خانم بدری عسکری در قسمت ذیل :
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 17 اسفند 1402 00:28
درود بر شما
سعید نادمی 17 اسفند 1402 08:14
ارادتمندم قربان و ممنون از زحماتتون ... سپاس
محمود فتحی 19 اسفند 1402 07:40
درود شاعرگرامی
سعید نادمی 19 اسفند 1402 08:52
|درود بر شما بزرگوار ... ممنونم
مجید ساری 19 اسفند 1402 22:31
درود بر شما استاد عزیز
جناب نادمی گرانمایه
عجب قلم روان و مستحکم و بسیار زیبایی دارید
ماشالله بر این طبع و ذوق شعر شما شاعر والامقام
از مرور آثار بسیار زیبااا و بسیار دلنشین و ارزنده تون
لذت فراوان بردم
مرحبااااا
از چشمان شعرخیز شما که بگذریم
چقدر دکلمه بسیار زیبایی همراه غزل بود
همراه با موسیقی متن سنتی زیبا
در کل یک اثر هنری فاخر و زرین خلق کردین
رقص قلمتون همواره جوشان
و مهرتان فروزان
سعید نادمی 20 اسفند 1402 11:18
درود بر شما بزرگوار و ممنونم که به دیده لطف نگاه کردید و شنیدید،
و خوشحالم که اشعار حقیر بنده ، نظرتونو جلب کرده و اظهار لطف کردید.
سپااااس