غزل : 1
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
یاد دشتی نینوایی کن فراتی را نگاه
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
دل به پاکی نقش بندد تا که فارغ از جهان
در درون دل کائناتی مهر خوبان حک هان
یادی از مؤلا علی شد خاک را بودش پدر
یادِ زهرایی کنم ،هم کفو او ،بس مهربان
ابن خاکی را کنی یادی ،حسینی تشنه لب
مَهر مادر آب بودش ، آب جاری در میان
یادِ دشتی نینوایی کن ، فراتی را نگاه
کربلا حسرت به دل آبی عطشناکی عیان
یادی از سقّای خونین دشت کن یاد آوری
کو ابافضلی ، که سقّا ، آورد آبی روان
خون به جوش آمد روان از دیده جاری اشکها
چون کویری اشک هایی ، کربلایی ، ای زمان
آن زمان را یاد، والی بس سری رو نیزه ها
با لبی عطشان جدا ،از تن به ید آن ظالمان
غزل : 2
###########################
کار جهان ببین که به عکس گشته آدمی
###########################
شوری کنم به شوقِ وصالت چنان که خون
از پیکرم ، برون شود و کُشته در جنون
غوغایِ رستخیزِ زمین ، آن زمان که بود
بر فرقِ تشنه لب ، بزدند ، تیغِ زهر گون
کارِ جهان ، ببین که به ضد گشته ، آدمی
بر مُلک و تخت ، تکیه زده ، فسق ها عیون
واجب شود که امر کند نهی را ، ولی
تا بارگاهِ قدس ، نباشد ، دلا ، زبون
ولی اله بایبوردی
19 / 07 / 1398