- لیست اشعار
- موضوع
- آزاد
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
parisa fekri
در30 /02/ 1394 -
maryam zallaghi
در30 /02/ 1369 -
یاسر فرازیمقدم
در30 /02/ 1365 -
محمد مهدی نصرزاده
در30 /02/ 1389
حـکـایــت اَتَــل مَــتَــل ؛ بـه درد مـا نــمـیخــورد ژیـگـول و قـرتـی و هَـوَل ؛ به درد مـا نمیخـورد عـمارتی و قـصر و کاخ و ساختـمان و خانـهای : قـرار گـرفـتـه بـر گُـسَـل ؛ بـه درد مـا نمـیخـو...
ادامه شعربنام خدا در عَجَب هستم از این چرخِ گذر گاه خیرت می دهد گاهی که شر ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ این یکی خواهد زِحق دختر پسر آن یکی را نیست پدر بالای سر ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ بنده ی حقی اگر ای بامرام تو یتیمان را نوازش کن مدام ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘...
ادامه شعر«زندگی» زندگانی روز و شب کردن که نیست راه را بیهوده پیمودن که نیست زندگانی گاه شیرین است و تلخ زندگی با چشم تر دیدن که نیست همچو حیوان پیرو شهوت شدن زندگانی خورد و خوابیدن که نیست شمع دل روش...
ادامه شعر... چون نفسی در من دمیدی! نیست مرا نیست شوی نه دمی، نه باز دمی یعقوب پایمرد paymard ...
ادامه شعریک خیابان دلهره با کوچه های پر زِ آه می روم بر کوچه سار زندگی بیراهه راه قرص ها یاران همراه منند هر صبح و شام بارها گفتم که این آخر کند من را تباه حس غربت در دلم بدجور بی آرامش است میکن...
ادامه شعرمن که آخر میشوم پروانه ای در این دیار پس چه باکی من کنم از پیله های روزگار م.پاس
ادامه شعرفرقی نمی کند که غبار جهنمی یا استحاله ای ز گلستان و شبنمی تا دل نداده ای به خدایان خنده دار همواره در کشاکش سرمای بهمنی...
ادامه شعرگفت ای کاش می مردم و این روزگار را نمی دیدم گفتم ای کاش من اصلن به دنیا نمی آمدم محمدمولوی
ادامه شعر«کوچه ی برفی» هوا سرد است و ابری دیده های آسمان گریان کنار کوچه ی برفی نشسته کودکی نالان شده بیدی که می لرزد دل و جانش ز بی مهری گذرگاهی شلوغ است و نمی باشد در آن انسان همه سر را فرو بُرده می...
ادامه شعر"میرود جا نهد دل خود را زیر خاڪی ڪه سرد و تاریڪست بگذرد ز مرز ناچاری از مسیری ڪه سخت باریڪست هر شب او نشانی خود را در توهم ، زخواب میگیرد چشم وا میڪند به روی خودش با طلوعی دوباره میمیرد ل...
ادامه شعر«هویدا» یک شیخ نادان گفت روزی با کلانی امروز مردک پیش ما بس ناتوانی یک عمر بر تختی نشستی در وزارت میری نبودی از برای مردمانی آخر چه کردی از برای بینوایان امروز در چنگال تیز ما تو مانی پیر خر...
ادامه شعر«ای انسان» برای ماهیِ لب تشنه دریا باش ای انسان تو بارانی برای خار صحرا باش ای انسان بکن روشن چراغ خانه ی پروانه را امشب برای مرغ عاشق یاس و مینا باش ای انسان ز مُشکت آهوی وحشی ، معطر کُن خزا...
ادامه شعر«عالم آشفته» کاش دل جایی برای غصّه و ماتم نبود کاش عالم اینچنین آشفته و در هم نبود کاش این نفس هوا هرگز نمی شد توسنی راکب این توسن وحشی دگر آدم نبود کاش در این کوله بار زندگی رنجی نبود پشت آدم...
ادامه شعردشمنان کوچک،دوستان بزرگ فردایند و دوستان کوچک، دشمنان فردا؛
ادامه شعر«پادشاه و خر» پادشاهی بود در این روزگار وقت کوچش گشته بود از این دیار حال او زار و پریشان گشته بود کس نبودش تا بماند یادگار وحشتی در جان او افتاده بود داشت وحشت از شب تاریک و تار گفت هر کس ج...
ادامه شعر«بی خبر» شده آدینه ز یاران خبری نیست هنوز مرغ دل خون شده چون بال و پری نیست هنوز شام تاری شده اینجا همه در گیر بلا از مه و شمس فروزان اثری نیست هنوز ماه و خورشید زمان گشته اسیر ظلمات وقت و هن...
ادامه شعرنقاش ... مرا آنسوی دشتی بکر به نادیده ترین گوشه دنیا کنار غربت تک لاله ای اما در دورترین کنج انزاوی من تنهایی که جمع زیادی ست ! یکه ای واحدتر از یک واژه مفرد بکش . #محمدعلی_یوسفی...
ادامه شعرمیراث نفیس و نقش عالی هنر است سر پنجه و ذات این اهالی هنر است تا می نگری به نصف زیبای جهان دریاب که گنج این حوالی هنر است...
ادامه شعرگفته بودم هم جان وهم قبله ادیان منی گفته بودی غیراز این مرانباشد گرشنیدی تو باور نکنی گه لجاجت گه ترحم میکنی دل دردستان گرفته زیر لب ذکرمیگویی و عبادت میکنی! ذکر گویی عبادت بهرچیست از شکستن دل ان...
ادامه شعر«مهربانی» مهربانی کن اگر خواهی بمانی جاودان جاودانی می شود آنکس که باشد مهربان کینه را از سینه با نور محبّت دور کن می شود روشن دلت از نور خورشید جهان باید از ظلمت رها گردی در این شام سیاه تا...
ادامه شعر