گفته بودم هم جان وهم قبله ادیان منی
گفته بودی غیراز این مرانباشد
گرشنیدی تو باور نکنی
گه لجاجت گه ترحم میکنی
دل دردستان گرفته زیر لب
ذکرمیگویی و عبادت میکنی!
ذکر گویی عبادت بهرچیست
از شکستن دل
انکه باید بگردد خشنود نیست
گه گویی اشتباه شد
این بار سعی داری بی خطا
دقت والاتری غافل از من
سنگ تسبیح دلم برهم زنی
از صدای شکستن دل گویی که لذت میبری
چونکه میدانم عاقبت هربدی
من نخواهم بهر تو اینگونه تاوان پس دهی
از خدا خواهم من گذشتم
یارب توهم بگذری
یعقوب پایمرد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نقد 1
یعقوب پایمرد 17 بهمن 1402 19:33
سلام استاد بزرگوار سلامت ونویسا باشید