قصه گو گریه من را بنویس
بنویس هر شب و هر روز به پای یادش
پا به پا با نفسش می تازم
تا اگر گریه مرا یک شب اگر سرنزند
من به دلتنگی اشکای خودم گریه کنم
قصه گو گریه من را بنویس
بنویس منتظر مست دو چشمش هستم
تا که دستان مرا دست دو چشمش گیرد
تا مرا بر سر رویای رُخَش بنشاند
و منم خنده کنم با لب پر خنده او
قصه گو گریه من را بنویس
تا که باران زند و چشم مرا پاک کند
تا همه غصه من را در بر خاک کند
و منم بانفسش ناز کنم
تا خدا هر دو ما را
به رحیمیت خود شاد کند
هادی امیدوار
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 2 از 5
نظر 1
محمد مولوی 18 تیر 1401 23:52
درود برشما
تولدتان مبارک