آویز
محاله پیش تو برگردم ای عشق
به نابودی کشیدی هستی ام را
شراب خون دل دادی که خوردم
به اوج خود رساندی مستی ام را
رفیق جرم تو من بودم اما
نگویی با کسی هم دستی ام را
بکش بالاسر از بالا بلندان
طناب دار اگر می بستیم را
بزن تیپا و حلق آویز خود کن
پر و پرواز و اوج و پستیم را
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 30 فروردین 1403 21:11
لطیف و دلنشین
امین غلامی 30 فروردین 1403 21:47
ای باده فروش باده ی نابم دِه
ان باده ی ناب از لب یارم دِه
دِه باده ی ناب مست و خرابم کن
دِه از لب یار غرق گناهم کن
امین غلامی( شاعر کوچک)