میان یک شب سرد و پر از غم
یکی از لاله های باغ شد کم
یکی از لاله های سرخ و خوشبو
رُخَش چون شیر و قلبش مثل آهو
به وقت رزم چون شمشیر بران
کمین و حمله، همچون شیر غران
به وقت عشق، مجنون علی بود
و غرق نور رخسار ولی بود
همیشه گوش بر فرمان دلدار
فدایی وطن، سردار پیکار
علم در دست او بی تاب می شد
زمان در دام یک گرداب می شد
عجب رخشی، عجب مرد عجیبی
تو یک موجی ولی سیل مهیبی
برای هیچ کفری نیست راهی
به تنهایی تو یک لشکر سپاهی
برای ساقه اندیشه یِ ما
تویی در خاک ایران ریشه یِ ما
تو در اندیشه هامان زنده هستی
کلاس درس در آینده هستی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 21 فروردین 1403 22:32
سلام ودرود
محمود فتحی 22 فروردین 1403 09:38
درود برشما خواهر شاعر
یاسر قادری 22 فروردین 1403 15:56
به تنهایی تو یک لشگر سپاهی
مرحبا بانو
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 24 فروردین 1403 15:23
درود گرامی
محمد مولوی 03 اردیبهشت 1403 00:13
درود برشما
تولدتان مبارک شاعر گرامی
کامیل قهرماناوغلو 03 اردیبهشت 1403 17:17
درودها نثارتان شعر بانوی ارجمند خانم امالبنین بهرامی عزیز.
لوطفن به آثار بنده نیز سری بزنید . ممنونم ????????????????????????????????️????????️????