زبانی مثل موسی نه ، ولی مثل شبان دارم
برای از تو گفتن من زبانی ناتوان دارم
اگر در قعر چاهم با تمام ناامیدیها
ز لطفت گوشهی چشمی به زنگ کاروان دارم
وگر از من بگیرد یک نفر یارب سراغت را
برای پاسخش چندین هزاران داستان دارم
درختی خشکم و از لطف تو شوق بهارم هست
اگر چه روزهای ناخوشی در این خزان دارم
ز یادم میرود گاهی تمام لطفهایت را
من از این سان فراموشیست که با خود فغان دارم
اگر غم بر گریبانم دو دست خویش اندازد
شراب مهر و عشقت را درون استکان دارم
تو را دیدم میان خندهها و گریههای خود
تو را در ناامیدیهای خود در هر زمان دارم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 16 فروردین 1403 12:30
.مانا باشید و شاعر
هدایت کارگر شورکی 18 فروردین 1403 06:45
"زبانی مثل موسی نه ولی مثل شبان دارم"
احسنت!
محمود فتحی 18 فروردین 1403 12:34
سلام درخت خشگم ازلطف توشوق بهارم
لذت بش زیبابود