خون میچکد از واژههای بیصدایم!
فریاد در فریاد شد، صوت و نوایم!
روح جهان زخمی گرگانی کثیف است!
در جستجوی حکمت کارِ خدایم...
مظلوم در دنیا تریبونی ندارد
یا اینکه من گمگشتهای در ناکجایم؟
یک آسمانِ بیپرستو شد فلسطین...
من از غم غزه مگر لختی رهایم؟؟
از قطرههای خونشان آتش گرفته
ابیات تلخ و اشکها و واژههایم!
در راه احیای عدالت گر بمیرم
بیشک بروید لالهای دیگر به جایم...
بیدار خواهد شد جهان روزی که آید...
من هم به راهش بیگمان یک جانفدایم...
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
امیر عاجلو 03 اردیبهشت 1403 09:51
لطیف و دلنشین
یاسر قادری 05 اردیبهشت 1403 07:16
مرحبا بانو
به امید پایان رنج بشر
محمود فتحی 05 اردیبهشت 1403 09:06
احسنت تبارک اله عالی قلم زدید
کامیل قهرماناوغلو 05 اردیبهشت 1403 15:36
آفرین و درودها نثارتان شاعر بسیار عزیز.
(از قطرههای خونشان آتش گرفته
ابیات تلخ و اشکها و واژههایم! ) خیلی زیبا . ????????????????????????
پروانه آجورلو 07 اردیبهشت 1403 11:56
درود