پیش گفتار
اوایل دههی هشتاد که دانشجوی ادبیات فارسی بودم نوشتاری را به عنوان تکلیف کلاسی برای درس منطقالطیر، با توجه به راهنماییهای استاد این درس، تهیه کردم که آن را نگه داشتهام. و حالا بعد از چندین سال، تصمیم گرفتم این نوشتار را ویرایش و بازنویسی کنم و در دسترس علاقهمندان به ادبیات قرار دهم.
منطقالطیر واقعا یکی از شاهکارهای بسیار لطیف در ادبیات ایران است.
درودهای بیپایان بر روح خالق آن؛ شاعر و عارف بزرگ ایرانی، شیخ فریدالدین عطار نیشابوری.
.....................
مقدمه
توضیحاتی کوتاه دربارهی سیمرغ و پرندهها:
سیمرغ در منطقالطیر نشانهی حق است.
معرفی سیمرغ از طرف عطار؛
در آغاز آفرینش، سیمرغ به هنگام نیمشب (قبل از سحر، زمان خلقت) در محل اشراق جلوه میکند. و نقش و نشانش گسترده میشود. نشان پر او، در هر نقطه، تجلی مظاهر خلقت است. و هر کس نقشی از آن پر را میبیند.
اگر نقش پر سیمرغ عیان نمیشد، این همه غوغا و شور و شوق در جهان نبود!
پرندهها در منطقالطیر نماد انسانها هستند. آنها با شنیدن توصیفات سیمرغ شیفتهی جلال او میشوند و دیگر آن خودی را که تا آن لحظه داشتند دوست ندارند. اما راه رسیدن به سیمرغ بس طولانی و دشوار است. پس هر یک از پرندهها عذر و بهانهای میآورد...
..........................
بخش اول
هر پرنده نماد چه نوع انسان و چه شخصیتی است؟
هدهد
هدهد راهنما و راهبری است که میخواهد پرندهها در مسیر معرفت به سوی حق (یعنی سیمرغ) ببرد.
بلبل
بلبل یک عاشق کامل است؛ هرچند که عشقش مجازی است. او که عاشق گل است هنوز نمیتواند عشق ظاهری را در راه رسیدن به عشق حقیقی پشت سر بگذارد، و پلی بین عشق مجازی و حقیقی بزند. او از رها کردن آنچه که به آن دلبستگی و عادت دارد، از رها کردن دنیای قشنگی که برای خود دارد میترسد. و به دنیای ناشناختهای که هدهد از آن میگوید اطمینان ندارد.
طاووس
طاووس شخصیتی خودنماست که فکر میکند تنها بهشت جای او و لایق زیباییهای اوست. اما وقتی مار زشت را در بهشت کنار او قرار میدهند، با خاری از بهشت بیرون میافتد.
در واقع، طاووس با تمایلش به بهشت دنبال چیزیست که فقط قسمتی از وجود معشوق است، نه خود معشوق.
بط
بط فقط به زهد و پاکیزگی در ظاهر توجه دارد. و فکر میکند فقط خودش زاهد و پاکیزه است. او گمان میکند که کراماتش تکمیل شده و در زهد و دین و پاکیزگی به نقطهی کمال رسیده است.
طوطی
طوطی خود را گرفتار بندگی و انقیاد کرده است و شخصیتی وابسته دارد، اما خودش این را نمیفهمد. او آزادی و رهایی را درک نمیکند. و فقط در قید و بند عمر طولانی است. او فکر میکند بهترین موجود در زندگیست و هدف والایی دارد.
در ابیات مربوط به طوطی عبارت «طوق زر» نشاندهندهی وابستگی و قید و بند طوطی است.
طوطی در بند خاک است. میخواهد به چشمهی خضر برسد و از آن بنوشد. او با قله که جایگاه سیمرغ است کاری ندارد.
کبک
کبک همیشه به دنبال گوهر و جواهر است. یعنی یک چیز مادی بیارزش را میخواهد که فقط ظاهری ارزشمند دارد. کبک فکر میکند گوهر چیزی جاودانه است و جواهر تنها ارزش باقیمانده در دنیاست.
کوف
کوف زاهدی عزلتگراست. او شخصیتی مظلومنما و ناراضی دارد. و در وجودش تضاد است؛ زیرا از طرفی تجمل را رد میکند، و از طرف دیگر در خرابهها به دنبال گنج و طلاست.
همای
همای اقتدار دارد. او قدرتطلب است. و با اینکه جنبههای نیکو در وجودش هست، ولی فقط در یک حد باقی مانده و بالاتر نرفته است.
او خودش را تافتهی جدا بافته میداند. فکر میکند همه باید زیر سایهاش باشند و از طریق سایهی او به خورشید برسند.
باز
باز پرندهایست که فقط دوست دارد با اشخاص قدرتمند و دارای مقام در ارتباط باشد، حتی اگر خودش به مرتبهی آنها نرسد.
بوتیمار
بوتیمار بلد نیست درست زندگی میکند. میترسد که آنچه را دارد از دست بدهد. و یا از آن کم شود.
صعوه
صعوه خود را عاجز نشان میدهد و بسیار اظهار عجز میکند. او سالوس است و میخواهد با ریاکاری خود را افتاده و فروتن نشان دهد.
.............
نویسندهی مطلب: شبنم حکیم هاشمی
..............
بخش دوم را در پست بعدی ارائه میکنم.