سالها بازیچه ی تقدیر بودن
همچو یک دیوانه در زنجیر بودن
سرد و خسته در سکوت خیره بودن
دایما چشمی به سلول و نگهبان دیده بودن
زندگی در برکه خشک خیالات ماهی بودن
عاشقِ تور و قُلاب ماهیگیر بودن
در بیان جملهٔ "خود کرده را تدبیربودن
در تهِ خط از خدا و خلق او دلگیر بودن
عشق شد تعبیر ساده از شقایق های وحشی
بعد از آن با درد و غم درگیر بودن
همچو مجنونی که هرشب خوابِ لیلا دیدن او
صاحبِ رویایِ بی تعبیر بودن
در شبی چشمِم گرفتار دو چشم یار گشتن
خوب فهمیدم که عاشق همچو یک دیوانه بودن
بی مهابا وقتی از شوق وصالش دور بودن
زندگی در جاده سرعت گیر بودن
سالها آشفتگی عاشقان در یک کلامی
عشق تقصیر است و بی تقصیر بودن
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 14 فروردین 1403 11:23
سلام ودرود
محمود فتحی 14 فروردین 1403 15:02
درود برشما شادمسرور بوده باشید
یاسر قادری 16 فروردین 1403 21:38
عشق تقصیر است و بی تقصیر بودن
مرحبا بانو
زنده باشید به مهر