عارف علم ازل هستی و من هیچ ندانم
ربنا ، مختار عمل کردی مرا برتو ثنایم
به هرجا که رفتم و تو مقصود نبودی
راجل شده اندام و خجل بر من فزونی
بخشش ز تو خواهم ای هستی عالم
گهی خود را ز تو بغیر از تو سپاردم
نوید است که تو رحمانی و رحم آیی
وین امید است که راغب کرد زندگانی
صدیق بگفتا وصف تو بر حسب نیاید
بس بُود این امر که خبط بر من نیاید