می چکد تا از لبان ات، مزِّه یِ انگورها
می تراود در سرِ من، شعر ها و شورها
تا ز چاکِ پیرهن، سر میزند خورشیدِ تن
می شود بینا دوباره، دیدگانِ کورها
تا پریشان می شود هر بافه ی گیسوی تو
می نوازد شامهیِ پروانه ها زنبورها
من که افتادم ز چشمانت به پایت همچو اشک
قانع ام امّا به دیدارِ تو از این دورها
من کی ام؟ تکرارِ مجنونم که آخر می بَرَم
آرزویِ وصل را با خود درونِ گورها
#جواد_امیرحسینی(مهراد)
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 18 اردیبهشت 1403 15:40