بخوان:
پندارِ یک مشت ملخ
در ذهنِ اساطیریِ ما
جغرافیای باستانی را ویران میکند!
میفتیم؛
از چشمانِ ابولهول میفتیم
و خروار خروار تمدن
میچسبد به در وُ دیوار کاخ سفید.
-زلزله میآید:
فردا در تهران زلزله میآید!-
بخوان:
حافظ وُ نیچه در حالِ شاهدبازی
زرتشت را سلاخی میکنند!
کوروش، آن بزرگمردِ هخامنشی
از صفحهی اولِ کتابِ تاریخ بیرون میپرد
و با ۵۷ بمب اتم
به جنگِ شرق وُ غرب میرود.
-زلزله میآید:
فردا در تهران زلزله میآید!-
بخوان:
تا اطلاع ثانوی
از دیوارِ چین بالا میرویم
و با سبیلِ استالین
گندمهای مزرعه پدری را درو میکنیم؛
چین چون چین
اصلِ فیک
فیکِ اصل!
بخوان...
روسپیانِ کوچهی روس
با روسریهاشان خفه میشوند،
کلاغی سفیدبخت
به رسانه ملی خبر میدهد
و روزنامهی گلآقا تیتر میزند:
”نه روسری/ نه توسری/ مملکتِ دوستپسری.“
-زلزله میآید:
فردا در تهران زلزله میآید!-
بخوان:
ابلیس در زیرزمینِ آسمان پیانو مینوازد
فرشتگان بالای برجِ خلیفه باله میرقصند
و خدا سوار بر اسبِ چوبیِ پدر ژپتو
تازیانه میزند بر کمرِ اسباببازیهایش؛
–عجب ارکستر سمفونیِ دلانگیزی!–
بخوان...
اکنون زمانِ آوازِ ققنوسهاست
زیرا زلزله میآید:
فردا در تهران
ز
ل
ز
ل
ه
پ ن:
ققنوسها آواز میخوانند...
مرگ اما قبل از زلزله آمده است!
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 29 شهریور 1402 20:48
.مانا باشید و شاعر