آمدی سر خورده ای ای عشق مایوسم
شادم از اینکه غم آوردی به پابوسم
ضربه از معشوقه هایت خورده ای جز دل
تاج و تختت را شکسته اند طاووسم
توی خوابم تو همان رویای شیرینی
که شبی آرام برگشتی به کابوسم
هر شب از زخمت خبر می گیرم اینگونه
شانه هایت را اگر آهسته می بوسم
آمدی اما برای عمرمان که رفت
در خودم می سوزم و دائم در افسوسم
با توام بی راهه ها را گم کنی باید
در پی ات افتاده وقتی چشم جاسوسم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 10
امیر عاجلو 27 فروردین 1403 11:27
درود بر شما
مریم نصیری 27 فروردین 1403 14:27
درود و سپاس
محمود فتحی 27 فروردین 1403 14:09
درود برشما دل نشین بود
مریم نصیری 27 فروردین 1403 14:27
درو د و سپاس بزرگوارید
سعید نادمی 28 فروردین 1403 10:41
درود بر شما ... جالب بود
مریم نصیری 28 فروردین 1403 18:26
درود برشما ممنونم
علی معصومی 29 فروردین 1403 07:44
????????????????عالی
مریم نصیری 31 فروردین 1403 20:00
درود برشما لطف دارید
یاسر قادری 30 فروردین 1403 18:54
شانه هایت را اگر آهسته میبوسم
مرحبا بانو
مریم نصیری 31 فروردین 1403 20:01
درود و سپاس لطف دارید