مپرس از چه مسیری به من بهار رسیده ست
بهار مثل سواری ست که از دیار رسیده ست
همیشه دلخوش تغییرم و گمان من این بود
که فصل سرد به پایان انتظار رسیده ست
در این رقابت با ماه و سال چند به چندیم
که درد های من و تو به بیشمار رسیده ست
سقوط نیست به معنای انحطاط که هر رود
فقط به قصد رهایی به آبشار رسیده ست
سکوت دامنه دارم شبیه ابر بهاری
در امتداد نگاهت به کوهسار رسیده ست
مرا که عهد زمستان فریب داد! ، پس از آن
بهار بود،به موقع سر قرار رسیده ست
فرزاد الماسی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 03 فروردین 1403 22:52
درود بزرگوار ا
محمود فتحی 04 فروردین 1403 13:06
سلام مپرس از فصل بهار پینه های دستانم
که صد بهار آمد من هنوز درفصل زمستانم
آری دوست عزیز برف بیاد وای به کلوخ باران بیاد وای به کلوخ
انسان توهی دست هیچ گاه بهار ندارد
همیشه درچهار فصل بهار تابستان پاییز همان زمستان
البته شامل فرومایه گان ازخدا بی خبر نیست