زمانه می گذرد آنچه پایدار بود
به داوِ اولِ تاریخ آن سخن باشد

به دانش و ادب و معرفت شود مشهور
کسی به ظاهر و باطن چو ماهِ من باشد

جهان به هیچ نی ارزد ولی برای بقا
هرآنچه ثابت و سیار در تکاپویند

درود ...

یک بوسه به رسم عید نوروزم دِه
ای دوست بشارتی دل افروزم دِه

ای جلوه گرِ بهار رویایی عشق
در سالِ جدید بختِ پیروزم دِه

29 اسفند 1401 ...

قالب خوشه ای متَغَیّر

بگذار شرحِ وعده ی ما پای زندگی
عزَّت زیاد، صبحِ تماشای زندگی

مگذار تا نشان بدهند این سبک سران
تصویرِ مرگ را شبِ غم، جای زندکی
«
دلم بر عکس ذهنِ خسته و درمانده آگاه است
به پای...

دیگر دلم ز هرچه ستمگر گرفته است
این آه، راهِ خانه ی دلبر گرفته است

دیدم بَری ز بَربَر و فرهنگِ بَربَری
سبقت ز قوم ظالمِ بَربَر گرفته است!

این قوم را چه می گذرد روز داوری
آنجا که راه بر همه داور...

درست لحظه غم عاشقان به پا خیزند
بساطِ خانه ی ظلم و ستم بهم ریزند

گرسنگان که ندارند چاره غیر قیام
حماسه ساز، بسی شورها برانگیزند

چه خسروانه شیوخی که زندگی دارند
به تن لباس پیمبر ولیک، پرویزند

نه...