- لیست اشعار
- مناسبت
- عرفانی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
parisa fekri
در30 /02/ 1394 -
maryam zallaghi
در30 /02/ 1369 -
یاسر فرازیمقدم
در30 /02/ 1365 -
محمد مهدی نصرزاده
در30 /02/ 1389
《یاد حق》 راهی بجز راه تو رفتن خطاست دل به کسی جز تو سپردن خطاست دل نشد آرام بجز یاد تو بی تو و بی یاد تو خُفتن خطاست بر در هر خانه زدم بسته بود جز سر خوان تو نشستن خطاست حمدِ کسی جز تو مرا خ...
ادامه شعردست به قلم شدم و طرز فکرم طور دیگرست قلمم گر تر نباشد حالم طور دیگریست افسوس که دستم مانند ناتوانان تهیست گر ننویسم دگر قلبم و دلم مانند قبل نیست...
ادامه شعر《خوان کرم》 از درِ خان تو هر کس برود خوار شود رو سیه گشته در این چرخه گرفتار شود نشود صبح سپیدی شب تاریک دلش روزگارش همه تاریک و سیه تار شود سینه اش از غم دوران بخورد هر دَم نیش همدم سینه ی او...
ادامه شعرگر زلیخا می دانست خالق یوسف کیست ز عشق یوسف هیچ گاه نمی گریست
ادامه شعر(ترجمه شعرملا محمد فضولی ازترکی به فارسی) زائر می خانه هستم سجده بر مُغ طاعتم عشق.پیرم، نقد جان نذرم، توکُل نیّتَم هرکجا باشم صُراحی وار کارم سجده است هرچه باشم مثل باده زیر پا است عادتم گرچه برشع...
ادامه شعرچون شدی تو آسیابان، داد زن گندم بیار گول خوردی، مال باختی، خاک غم بر سربِبار دِه ادامه زندگانی، صبر کُن ،طاقت بیار چون توئی زرگر ،سرآری ازقیراط و از عَیار گشتی عاشق، دردمندی، ای جوان زنده حال ماندی خ...
ادامه شعرچشمانم در کوچه پس کوچه های دلتنگی به دنبال برق نگاهت می گردد تا روشن شود شبهای غمم با دانشی که ازقلب تو فرمان می گیرد #افسانه_ضیایی_جویباری...
ادامه شعرمیخواهم بدانم که تو دانی و سرایی میخواهم بکارم که تو کاشتی و گذاشتی میخواهم بگویم که تو کیستی و کجایی دانستم توی روزی رسان همان خدایی خدایی که میباراند بر سر بندگانش مهربانی دارد همه نقش و نگار جهان...
ادامه شعرجزء یاد تو وذکر تو نیست دردل ،کس بالا تر از دست تو دگر نبود دست هر آنچه که با قلم رود بر کاغذ خارج نبود ز حکمت و علم تو ،بس ...
ادامه شعرای دل تنگ که آوازه دوران جوانی داری بس همین ننگ که روی سیه دون داری ظاهری پاک چو یوسف به نگاه مردم باطنی ننگ و سیهدل به عزیمت داری رفته رفته شود این دل به نگاهت هی تنگ کس نداند که چقدر حالت م...
ادامه شعرخداکیست؟ خدا نوریست عیان تسکین دهنده ی دردهای نهان درخشندگی زمین و آسمان اولیاء و نجات دهنده ی مؤمنان قهارو باجبروت برگردنکشان اجابت کننده ی دعای مضطران شنونده ی حرفهای پنهان روزی دهنده...
ادامه شعر شعرمی گویم برایت ازغزل های دلم ایکه درجان منی امادلت بادیگری است وقت مردن آرزویم دیدن رویت نبود چون برایم این ندیدن حکم تیرآخری است #افسانه_ضیایی_جویباری ...
ادامه شعرپنجه درپنجه شب رگ خوابش درتپش صدرویا دفترشعرپرازنقش وسکوت سطرسطرش همه ازنقش سراب سینه درماتم غم جزرومدیست خیالت که نداردسکون منم وان طوفان شده ام سرگردان مانده ام حیران دردل یک طوفان #افسانه...
ادامه شعر《جلوه ی زیبایی》 همدم بیداری و رویا تویی ساز خوش آن نغمه و آوا تویی روشنیِ ظلمت شبهای تار نور امید و مَه شبها تویی یاد تو آرامش دل می شود سوسن و آلاله و مینا تویی دشت و دَمن نقش و نگاری ز توست...
ادامه شعر#باران_صدایم_زد چشمانم را بستم سیر میکردم در رویاهای شیرینت باران صدایم زد خوابم را پشت پلکهایم به امانت گذاشتم خنده پاییز راشنیدم زودتر ازهمیشه فصل عاشقی را آورده بود وباسپاهی از برگهایش ...
ادامه شعرآسمان! این چه هوایی ست که در سر داری ابر چشمانت اگر پربار است اگر از اوج غم امشب به سرم می باری جام حیرانی این دریا را چشم بارانی ِ من پر کرده کاسه ی سرخ شقایق ها را اشک ویرانی ِ من پر کرده...
ادامه شعردل بی قرارم جاده های انتظاررا پابرهنه می دود تاردی ازدل گمشده ات بگیرد #افسانه_ضیایی_جویباری
ادامه شعرخانه ای خواهم ساخت خانه ای از جنس تاخت خانه ای با دران ارزقی خانه ای با صدای زندگی سر ریز عشقش میکنم با دلم پر امیدش میکند باطنم می سازمش با خشت جانم می آرانمش با قلب...
ادامه شعرمنم دریچه ی ذهنی شلوغ و خالی تر منم نمونه ی اندیشه ای سوالی تر منم که می کشم امشب نهیب لاهوتی به کدخدای بزرگ دهی خیالی تر در اعتراض و جسارت زدم به مصدر عرش شبی ز جمله جهان مست و لا ابالی تر به داد ...
ادامه شعر