تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
محمد اخباری

به ابتدای جهان بر میگردم و پیشاپیش اولین باران بی هیچ چتری به استقبالت میآیم. ازهمین پل که بگذری جهان تو آغاز میشود آغاز یعنی پایان ، و هر پایانی آغاز خویشتن است چقدراین جاده ها ترا......

ادامه شعر
کریم لقمانی سروستانی

بیاای دخترباران، مکن چشمان من گریان خدا میدونه حالم را، لبم بی تونشد خندان بیا تاهم نفس باشیم، جدا ازاین قفس باشیم رویم تا اوج فرداها، نه اینجا خاروخس باشیم منم شمع وتوپروانه، اسیرم کرده این خ......

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)




توی سرمای شب من .دل تنهام بی قرار بود
غم و غصه اشگ ماتم همه از رفتن یار بود
همه آدما غریبه/ همه دشمنای خونی /
همه دستا پر خنجر..سر نعش مهربونی
شاکی از دست زمونه ......

ادامه شعر
بهناز علیزاده

دلم که بی تاب شد، آمدی و قند به دلم آب شد، پا قدمت ظلمت شب شکست و نایاب شد، ماه شدی، چشم بدان دور که این کلبه چو مهتاب شد، و بر نمازم ، خم ابروی تو محراب شد، چشم من از چشم تو سیراب شد، چشم ک......

ادامه شعر
طیبه طه (تهرانیان)

دوستان گرامی اولین نوشته من در سال 1372 درکلاس ادبیات درس نگارش یکی از دانش آموزانم کتابی هدیه داد از سهراب سپهری روی جلد عکس او بود اناری در دست و همین کتاب انگیزه نوشتن شد نگاه برایم‌ چ......

ادامه شعر
فرزاد کاکاوند

آه ای آسمان ابری ببار که در این دیار خاموش کسی نای کریه کردن ندارد ببار شاید این زمین خشکیده بار دیکر با چشمه های جوشان پیوندی همیشکی ببندد تا دیکر کلهای پر پر شده عاشق حسرت آرزوهای فردا را......

ادامه شعر
تبسم عبداله زاده

سن...یاساق اولمادان.... شوبهه سیز سئویرم سنی آتامین قیزی یااام...!! بیر قیپ قیرمیزی یاساق آلما د ا د میشام. معصومه عبداله زاده( تبسم ) (برگردان به فارسی) تو ....را... با ممنوعه بودنت ......

ادامه شعر
سمانه تیموریان (آسمان)

نازنینا چشم خود را بسته ام از هرآنچه غیر تو بگسسته ام در رهت قلب و دلم عریان کنم مثل طوفان در برت طغیان کنم در رهت جام و سبو بشکسته ام از همه دنیا بدان دست شسته ام پای در بند و لا جان مان......

ادامه شعر
قاسم پیرنظر

اِی کـاش اِی آنکه بخوابی و دل آسـوده چو شاهی بشکسته کلـک راهی گِـرداب گـنـُاهی زین کرده ای از بیخِرَدی اسب سِیه را آموخته ای رســم و ره زشتِ گـنُه را پیوسته بتازی که کف آری فــَـ......

ادامه شعر
زهرا خدابنده

آزارهایت نیز تو را از من نگرفت ... بر پیشخوان بازارها دنبال دل و قلوه های تکه تکه ام سلاخی صورتک ها نیز تو را از من نگرفت ... خیره ام به درخت های بیزار در ضربه های کوبنده ی تبرها حتی وحش......

ادامه شعر
احمد الماسی

از عاقبتم می ترسم خیال هیچ پروانه ای در سرم نیست و باغ میوه هایش طعم کودهای هراس می دهد ... نه نومیدم نه بی مایه اما تو بگو جایی را سرغ داری که بذر امید بکارند ؟؟؟؟؟؟ احمد الماسی 94/3/7......

ادامه شعر
دادا بیلوردی

* آن شوق وصل، یارا! دیوانه کرد ما را جامـــی کـــــرم بفرما مستانِ آشنا را در آتشی پیاپی نوشــــی مدام خواهم باری تفضّلی کن عشّاق بـــی نوا را ا َلکأس ب......

ادامه شعر
نگار حسن زاده

نهال قلب تو پیوند سیب بود و انار که ریشه زد وسط دست های گندمزار و قد کشید و زمین زیر سایه اش چرخید و قد کشید و شد آغازِ رازِ جاذبه دار خدا که باخبر از روزگار دنیا بود کنار اسم تو حک کرد "اسوۀ......

ادامه شعر
طارق خراسانی

بیــا با خنـده ای بُگشـا دهـان را که از غـم وارهـانی این جهان را مگیـران روی خــود را در نقـابی که می گیرد تبِ پیری... جوان را نگاهت تا که نوشیدم...، به ناگاه دَمـــادَم بشــنوم ا......

ادامه شعر
فاطمه  خواجویی راد

طرح یک پنجره را قاب گرفت روی دیوار دلم آب گرفت خاطرات کوچه های کودکی در حضور شب ِمهتاب گرفت عاقبت شمع و شب ِپروانه را شعله های ظهر بی تاب گرفت در حیاط خلوت ِ هرروز شعر بی شما چشم ِغزل خواب گرف......

ادامه شعر
زیبا  آصفی (آمین)

چشم ماه از پشت پنجره، می کاودم به خیالم سرک می کشد و رویاهایم را به آسمان می برد پردۀ حریر شب را می اندازم و سر بر بالین تنهایی ام می گذارم از پشت پرده، موج رقص می گیرد و لجوجانه باز به خیالم سف......

ادامه شعر
رحیم  فتحی باران

رو به آنجا از قبله آمد وسبز شد ... با خود اندیشید گاه با خود آمد گاه با او آمد وسر بر خاک داشت ...که از رکوع برخاست همراه قاعدهای کهن به شکوفه شب بوهای تاریخ سلامی داد ...بالای سرش آسمان......

ادامه شعر
بهناز علیزاده

صدای اومدن پاهای تو،، می پیچه در پس پستوی خیالم، می گذری از خم دالون دلم، میاری گلهای بارون زده ی یاس سپید، می ذاری سر روی دوشم ، می گی آروم توی گوشم، بی تو هیچم می دونستی،!؟ می گی بی من نتونست......

ادامه شعر
محمد اخباری

آلزایمر پدرم ، پایش را در هویزه جا گذاشت ، برادرانم پدر را در آسایشگاه ، خواهرانم مادر را در بهشت زهرا، و من تو را در رویاهایم جا گذاشتم الزایمر ، بیماری ارثی مابود. ......

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

من به درگاه توای حق به نماز آمده ام
از سرعشق توباعجزو نیاز آمدهام
ساقی کوثرت ای دوست دهد شرب مدام
شکرت ای حق که به خلوت گه راز آمده ام
شبنم عشق تو بر دیده خونبارم زند
زین هنر ......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا