خشکیده لب صاعقۀ نور عجیب است
بیننده شده بر دو جهان کور، عجیب است
عریان شده ایم از همه لذت که بنالیم
خندیدن بی وقفۀ مستور عجیب است
ناز همه عالم شده آرایش رویا
از واژۀ نزدیک شدن، دور عجیب است
گفتند نگویید اناالحق که حرام است
آیا هدف گفتن منصور عجیب است؟
جایی که در آن پوچی افکار محیط است
معنی به چه کار آید و منظور عجیب است
جایی که در آن زمزمه ای هست ز قانون!!!
بیهودگی نغمۀ سنتور عجیب است!
محکوم به آزادی محضیم اگر، پس
پرتاب شدن بر لبۀ گور عجیب است
با خوردن خونِ دل و غم پشت سر هم
حرف از می بی مزۀ انگور عجیب است.
« راجی » بهمن 1393
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 23
طارق خراسانی 03 تیر 1394 00:38
سلام جناب اصغرزاده عزیز
عاااااالی بود
آفرین
خواندم و درودت گفتم
دستمریزاد
در پناه خدا
روح الله اصغرپور 03 تیر 1394 15:42
ارادتمندم استاد طارق عزیز
محمد جوکار 03 تیر 1394 03:25
گفتند که لب های تو انگور بهشتی است
پس مستی من از می انگور عجیب است !!
--------------------------
درودها و آفرین ها جناب اصغرپور عزیز
غزل های زیبایتان الهام برانگیز و ستودنی ست
پیوسته قلمتان سبز بتراود...
روح الله اصغرپور 03 تیر 1394 15:43
ممنونم از مهرتان جناب آقای جوکار
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 03 تیر 1394 10:07
درود شایان تقدیر است رویش سبز قلمتان سرفرازوسرمد باشید
روح الله اصغرپور 03 تیر 1394 15:43
ممنون از حضورتان
بهناز علیزاده 03 تیر 1394 11:40
درود بر شما گرامی شعرتان زیباست،
روح الله اصغرپور 03 تیر 1394 15:44
تشکر از حضورتان
اصغر چرمی 03 تیر 1394 15:18
سلام و عرض ادب
احسنت
با خوردن خونِ دل و غم پشت سر هم
حرف از می بی مزۀ انگور عجیب است.
روح الله اصغرپور 03 تیر 1394 15:44
عرض ادب آقای چرمی عزیز ممنونم از حضورتان
احمد البرز 03 تیر 1394 16:46
سلام
سلام
روح شعر و غزل
داداش خوبم اصغر پور شعرتان زیباست
این واژه زیبا همیشه زیباست
شعرتان در من احساسی به پا کرد و بداهه نوشتم ببخش
جایی که در آن زمزمه نور عجیب است
نزدیک ترین واژه بسی دور عجیب است
بر دار شدن های پیاپی ز عدم نیز
هم گفتن منصور به منظور عجیب است
در وادی ما کار به اغیار سپردند
غیر از دل ما واژه مزدور عجیب است ؟
روح الله اصغرپور 03 تیر 1394 18:03
سلام استاد عزیز و بزرگوار
زیبا خواندید و زیبا نوشتین. لطفتان همیشه شامل حال بنده بوده.
بزرگواری فرموده و غزل بنده حقیر را قابل دوستین.
قلمتان ،احساستان، شعرتان و عمرتان پایدار باد ان شا ا...
حسین دلجویی 03 تیر 1394 18:24
درود گرامی یار ادبم...
مهمان سرشک ناب قلمتان بودم
احسنت...
دیگه از هوای ابری خسته ام
مث پروانه ی مشت بسته ام
/
آسمون، ابراشو ریخته رو دلم
پاشیده موج غمش رو ساحلم
/
مونده پشت دیوار سنگی ، دل
غربتٍ هوای دلتنگی ، دل
/
من و این نم نمٍ ناباوری م
من و آسمونٍ خاکستری م
/
آسمون آبی ه ممتد نمیشه
ابر دلتنگی ه من رد نمیشه
/
اونی که اهل صفا بود ، دیگه نیست
تو دلم جای خدا بود ، دیگه نیست
/
اونی که شبای دلش مهتابی بود
آسمونم تو نگاهش آبی بود
/
عاقبت رفت و منو تنها گذاشت
منو با خاطر خوبش، جا گذاشت
/
اونی که تو قصه روئیایی شده
کی یو خواب دیده که دریایی شده؟
/
دیگه از باغ دلم زمزمه رفت
یه نفر رفته که انگار همه رفت
حسین دلجووو
روح الله اصغرپور 03 تیر 1394 19:32
عرض ادب خدمت استاد دلجوو..
باتشکر از حضور گرمتان
از ترانه زیبایتان لذت بردم
کمال حسینیان 03 تیر 1394 19:56
درود جناب اصغرپور عزیز
قلم تان نویسا و شاعرانگی تان مدام
لذت بردم
روح الله اصغرپور 03 تیر 1394 20:07
ارادتمندم استاد حسینیان عزیز
علی صمدی 03 تیر 1394 21:18
درود بیکران جناب اصغرپور گرامی
شاداب باشید
روح الله اصغرپور 04 تیر 1394 08:58
ارادتمندم آقای صمدی عزیز
کرم عرب عامری 03 تیر 1394 23:52
آفرین آفرین
لذت بردم
روح الله اصغرپور 04 تیر 1394 08:59
تشکر استاد عامر از حضور پر مهرتان
دادا بیلوردی 05 تیر 1394 01:04
درود
روح الله اصغرپور 05 تیر 1394 11:49
تشکر از حضورتان