دلم برای کاشی های آبی حوض
که آینه دار ماهی های سرخ بودند
برگ سبز رقصان در آب
و مورچه ی ناخدا
زمزمه ی مداد رنگی زرد کوچک
که عشق خورشید کودکی بود
گل سرخ بشقاب جهیز مادرم
سر چراغی سفره قلمکار
که دلش شکست و آخ نگفت ...
تنگ شده
برای خستگی های دویدن تابستان
در صلات ظهر
قایم باشک های
کوچه ی بن بست
و قار کلاغ بی محل
فلسفه ی تنهایی نارون و
همهمه ی
گنجشگان روی درخت کاج خانه همسایه
صدای نازک باران و
این همه پاییز
برای فصل هایی که می شناختم
کم نیست
فیروزه سمیعی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 14 خرداد 1402 10:58
.مانا باشید و شاعر
فیروزه سمیعی 14 خرداد 1402 11:03
درودتان جناب استاد عاجلو گرامی به مهر می خوانید مهربان
بی نهایت سپاسگزارم
پاینده باشید و سرفراز و سبز
پروانه آجورلو 14 خرداد 1402 19:46
درود مهربانو
قلمتان نویسا
فیروزه سمیعی 14 خرداد 1402 21:36
درودتان مهربانوی ادیب و فرزانه ام
به مهر می خوانید
بی نهایت سپاسگزارم