بی لالایی عشق
قلم سرگردان است
درپس کوچه های واژه ها
برای شعر
رنده ی تنهایی میتراشد
تابوت دل را
می افتد قمر ازقدم
وماه دیگر
دردانه ستاره ها نیست
بی لالایی عشق
نمیرویدبه بام دل
گل سحر
نمیرقصدشبنم بر
گونه های نیلوفر
میخورد موریانه ی اندوه
پای تخت آرامش را
میخزد خواب در چشمان هستی
ازبستر سکون
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 13
کمال حسینیان 25 خرداد 1394 21:29
درودتان باد زهرا بانوی گرامی
شعر زیبا و عمیقی سرودید
راستی امروز جایتان در انجمن سبز بود ، جناب مصطفی رحمان دوست عزیز هم بودند و همه یاد ایام مدرسه افتادیم و فضایی کاملاً دوستانه در سالن حاکم بود، و سپیدهای زیبایی هم خوانده شد
واقعن جاتون خالی
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 26 خرداد 1394 11:00
سلام استادبسیارمهربونم وسپاس که ازاین شاگردحقیر یادمیکنین کمی کسالت داشتم و اثاث کشی داریم ولی دلم همش تو انجمن بودافسوس که فیض زیارت شما ودوستان خوب رو از دست دادم
اصغر چرمی 26 خرداد 1394 09:33
سلام
احسنت
بی لالایی عشق
قلم سرگردان است
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 26 خرداد 1394 11:03
سپاس واحسنت به نگاه پرمهرشما
بهناز علیزاده 26 خرداد 1394 10:09
بسیار زیبا سرودید بانو درود بر شما
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 26 خرداد 1394 11:05
سپاس از نگاه پرمهرتان بانو علیزاده
طارق خراسانی 26 خرداد 1394 10:22
و ماه دیگر
دردانه ستاره ها نیست
بی لالایی عشق
نمیرویدبه بام دل
گل سحر
نمیرقصدشبنم بر
گونه های نیلوفر...
با سلام و درود بی حد
اشعار شما همیشه زیبا و خواندنی هستند
در پناه رب العالمین شاد زی
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 26 خرداد 1394 11:12
بازسپاسگزار مهربی شائبه تان هستم نگاه والایتان زیباست مانا باشید
روح الله اصغرپور 26 خرداد 1394 13:33
موریانه ی اندوه ...
زیباست
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 26 خرداد 1394 21:13
سپاس از مهر حضورتان شاعربزرگوار
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 27 خرداد 1394 17:11
سپاس نازنینم از مهرحضورتان
علی معصومی 11 اردیبهشت 1399 15:34