واقف گنجه ای
ملا پناه متخلص به واقف اصلش از محال قزاق شمس الدین از توابع گنجه (واقع در کشور آذربایجان کنونی) است. به سال 1184 هجری مطابق 1766 میلادی در ایام حکومت ابراهیم خلیل جوانشیر به قلعة پناه آباد که بعدها شوشی (= شیشه) نامیده شد نقل مکان کرد و سرانجام به سال 1206 در اثر ابراز شایستگی به خدمت ابراهیم خلیل رسید و به منصب ائشیک آقاسی، منصوب گشت.
سال 1211 که آغا محمد خان قاجار برای دومین بار به جانب قراباغ هجوم آورد و شهر شیشه را تصرف کرد ملاپناه و فرزندش علی آقا گرفتار وقرار شد که صبحدم در ردیف سایر مخالفان به قتل رسند، ولی قضیه برعکس شد و آغا محمد خان در شب شنبه 21 ذیحجة 1211 یعنی پس از چهار روز تصرف شیشه بدست سه تن از گماشتگان خود: صادق گرجی، حداد فراش و عباسعلی مازندرانی به قتل رسید، و ملاپناه و فرزندش موقتاً از مرگ نجات یافتند ولی پس از چند روز بدست محمد بیک فرزند مهر علی بیک کشته شدند.
از اشعارش 170 بیت شامل غزل، مستزاد، معشرات، مخمسات ترکی و فارسی در تذکرة نواب و ریاض العاشقین آمده، معروف است که وقتی آغا محمد شاه قاجار به سال 1209 قمری در حملة نخست به قراباغ در اطراف شهر شیشه صف آرائی کرده بود نامه تهدیدآمیزی به ابراهیم خلیل فرستاد و این بیت عرفی را با اندک تصرفی بدان الصاق کرد:
زمنجنیق فلک سنگ فتنه میبارد
تو ابلهانه گرفتی میان شیشه قرار
ملاپناه که در قلعه حاضر بود بالبداهه این بیت گفت و در جواب نامه فرستادند:
گر نگه دار من آنست که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
این مثنوی به او منسوب است:
شنیدستم که مجنون دل آزار
چو شد از مردن لیلی خبردار
گریبان چاک زد با آه و افغان
به سوی تربت لیلی شتابان
در آنجا کودکی دید ایستاده
به هر سو دیدة حسرت گشاده
نشان قبر لیلی را از او جست
چو آن کودک بخندید و بدو گفت
که ای مجنون تو را گر عقل بودی
ز من کی این تمنا مینمودی
میان قبرها را جستجو کن
ز هر مرقد کفی از خاک بو کن
زهر خاکی که بوی عشق برخاست
یقین کن تربت لیلی همانجاست
توهم واقف در این دیر جگر سوز
رموز عشق از آن کودک بیاموز
( نواب، 1 ـ 17؛ مشتری، 8 ـ 24؛ هیئت، 77 ـ 78)
نظر 2
کرم عرب عامری 09 مهر 1399 22:57
درودها و سپاس
کاویان هایل مقدم 10 مهر 1399 01:47
ممنونم جناب استاد