ای قلم امشب دوباره بر دل دفتر برقص
واژه و آرایه را دعوت کن و بهتر برقص
مست شو، بشکن غرور لعنتی را، خسته ام
بر زبان آور غمم را بی مِی و ساغر برقص
بی تفاوت از کنایه... استعاره... اصطلاح
مطلعات را جور کن تا واژهی آخر برقص
بیش از این دنبال وزن و واژه بهتر نباش
قید شعرت را بزن بی قافیه یک سر به رقص
وه چه زیبا میشوی در موقع رقصیدنت
مثل مرغِ عشقِ از دلواپسی پَرپَر برقص
دل اگر طاقت ندارد پا به پایت تا سحر
لطف خود را کم نکن با چشمهای تَر برقص
می چکد خون از نگاه خیسو غرق خواهشم
کم نیاور ای قلم تا نقطهی آخر برقص
✍ #بهاره_کیانی
۹۹/۱/۸
تعداد آرا : 11 | مجموع امتیاز : 5 از 5