ای کاش نبض دل را هموار میکشیدم
یا اینکه دور قلبم دیوار میکشیدم
وقتی صدای هر ساز آواز غصه دارد
ای کاش دست غم از گیتار میکشیدم
نقاش میشدم کاش، تا عکس روی ماهش
بر بوم آسمان ها هر بار میکشیدم
شاعر نبودم اما احساس دل به ناچار
بر برگه های آچار، بسیار میکشیدم
یک شب اگر ندیدم احساس در نگاهش
تا صبح روز بعدی سیگار میکشیدم
هنگام رفتن از من آواره شد غزلهام
از درد دوری از او آزار می کشیدم
چاره نمانده دیگر باید شبیه منصور
خود را دوباره از نو بر دار میکشیدم
✍ #بهاره_کیانی
۹۹/۱/۱۹
تعداد آرا : 12 | مجموع امتیاز : 4 از 5