- لیست اشعار
- موضوع
- کودکی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
parisa fekri
در30 /02/ 1394 -
maryam zallaghi
در30 /02/ 1369 -
یاسر فرازیمقدم
در30 /02/ 1365 -
محمد مهدی نصرزاده
در30 /02/ 1389
باران همیشه ، باران خسته، باران نامی به روشنایی بدون امید در روشنی شعر همیشه ، شعر خسته، شعر هویتی به روشنایی بدون افیون وُ تاریکی TALK me! تو دوست خوبی هستی وُi'm good friends از ...
ادامه شعرعاشقی دلخسته ام پر شور همچون کودکی می دهد قلبم به من دستور همچون کودکی بی خبر از حال و روز خود در این پروانگی گاه شادان و گهی مهجور همچون کودکی می دوم در خاطراتم سر خوش و بی اختیار همره پروان...
ادامه شعردر کودکی وقتی از خیابان می گذشتم دست های پدرم بزرگ بود سال ها می گذرد و من پدر شدم ولی هنوز دست هایم کوچک است. آبان 89 ...
ادامه شعرپاییز در سماورم یک چای دم گذاشت . از برگ ریز عاشقی، دل! جای غم گذاشت . آه از من و بی برگی ام پاییز دلربا! . هر برگ برگ دفترت جا پای، نم گذاشت... . سیده مریم جعفری آذر 1395...
ادامه شعر«دوئل با نوه» نَو ه امروز مرا ، به دوئل دعوت کرد، بادوشمشیر که از چینه، بهم چیده شده. ضربه اش خُورد به من، خُرد شد شمشیرش . ناگهان زد فریاد، ...
ادامه شعرOliver Twist cried lustily . If he had known that he was to grow up under the tender mercies of the Beadle and the Morton ! ,He would have cried louder * تمامِ بودنِ کودک بسان حادثه بود ص...
ادامه شعرکاش یکــی عاشــــق و دلبستـــه بود از تَهِ دل فکــــرِ مـــنِ خسـتـــــه بود کاش یکـــی حــرفِ مـــرا میشنیـــد دستْ به رخســــارهیِ من میکشیـــد کاش پـــدر تکیـــــه گَهَــم زنـده بو...
ادامه شعرشعر من شعر سکوت است و خیال از پی سال ها درد و التهاب در سکوتم حرفا پنهان است لکن از جنجال و گفتن هم نشد این حرف ملاء در پی سال ها درد اشتیاق بین حال خوب و بد مانده ام از پس فردا های بهتر خوشم تا...
ادامه شعر «ساحل»
غریو آشنا آمد ، مرادِ ما که حاصل شد
دلِ دریائی ما را ، کناری گشت و ساحل شد
همه طوفان و باران بود ، شور و اضطراب آن شب
به جمعِ عاشقان صبحش، ...
زلال شش سالش تمام شد و به هفت سالگی قدم می گذارد بسیار جای خوشحالی است که در ادبستان ، برای خویش دوستانی پیدا می کند. به همین مناسبت می خواهم در زیر سایه ی قدرت الهی به نفوذ زلال در ادبیات ک...
ادامه شعربچه بودیم ارزومون زیاد بود مثل هوای تویه بادکنک بود رنگی و زیبا و پراز قشنگی تو دلمون بود همگی خوش رنگی بند اونا تو دستامون چون بالن هوایی بودیم از ذوق و عشقشون نوای ساز پسر هم...
ادامه شعریادت باشه وقت حموم نذاری آب بشه حروم وقتی با آب کار نداری چرا شیرو باز میزاری هر شیری که باز بمونه تو هر دقیقه می تونه یه عالم آب هدر بده بعدنا درد سر بده آبا دارن حروم میشن یواش یواش تموم می...
ادامه شعربه نام خدا «مادر» آهسته دست را به درب اتاق زد، آیا به خواب رفته پسر یا هنوز نه؟ چشمان فرو هشتم و از نیمه باز بود، تا باز هم شاهد سوری دگر شوم، سوری ز مهربانی مادر به کودکش! نم نم به دستگی...
ادامه شعر... خاطرات کودکی یادش بخیر حس و حال کوچکی یادش بخیر / کاشکی یکروز کودک میشدیم در هوای بادبادک می شدیم / فارغ از این و غم آن می شدیم راهی راه دبستان می شدیم / گاه گاهی...
ادامه شعردریا آیینه ای بزرگ است و رنگ آسمان را به خود گرفته آسمان آبی است دریا همرنگ او و پُر از اشک های آسمان
ادامه شعرکی شود این غصه از ما کم شود ، هان ! کی شود بهر این بیمار تن تبدار ، درمان کی شود گل در آغوش چمن صد خنده زد تا آمدم سوسنی چیدم ببخشم جان به گلدان ، کی شود سال ها بگذشت و آب کوزه ها خالی شدند ا...
ادامه شعرچکمه ی کودکی ام نمی خواهد بزرگ شود و برای کوچک شدنم جفت ایستاده ست تا ردپای کوچک بگذارد روی برف بزرگ * چرا باور نمی کند من دیگر در چکمه ی کودکی ام جا نمی شوم!!! ...
ادامه شعر