تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
سامان نظری

هرچه از خدا بخواستی آن بدادت هرچه نفع داشت بر تو خوب بود آن بدادت وای به روزی که بشی محتاج این خلق خوبی را ز خود،هرچه بدی بود آن بدادت...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

#دوبیتی - شماره ۶۷ رنج دوری در این شب های پر از درد و افسوس که رنج دوری از تو گشته محسوس به ذهنم آتش افتاد و همه شب به رنگ درد من می سوخت فانوس #مهدی_رستگاری سی ام شهریور سال یکهزار و چهارصد و د...

ادامه شعر
سامان نظری

ای جان و دل بس ای حسد بس صبر کن در دلت بر دیگری این فکر خوب را سر کن چه عاید بر تو باشد دانی حالش خوب نیست کاش بدانی حال او بد حال خود هم خوب نیست...

ادامه شعر
رضا احمدپور

دل به تو قبله می کند رو چه طرف ملاک بود این همه از تو ما شدیم گرچه بهانه خاک بود دیده بگیرم از کجا تا که نباشد از تو آن حال مِی از نگاه تو خوشه ی ناب تاک بود رضااحمدپور...

ادامه شعر
سامان نظری

ای یار که ز عشقت سوختم ز نبودت به دران چِشم دوختم بدانستم که این عشق مرا جان سوز است اما به خوشی بر آتشش افروختم

ادامه شعر
سامان نظری

ای جانم نترس عاشق بمانش ز دنیا عاشقانی هیچ نماندش هرکس ز سویی پا بکار است به فکر یار دنیایی بماندش

ادامه شعر
مهدی سلمانی میاب

گیسوی تو از قصیده بهتر شده است لبهای تو سبک شعر دیگر شده است با نذری آش خود به دیدار من آی آغوش تو بهر من مقدّر شده است شاعر : مهدی سلمانی میاب ...

ادامه شعر
سعید نادمی

از روز ازل تا به ابد ، هر دو جهان هیچ پس چرخش بیهوده ی این چرخ زمان هیچ ... گفتا که : من از کجایم و عاقبتم چیست ؟! گفتم که : تو از هیچی و تا ابد همان هیچ ... ✅ دکلمه این دوبیتی را باصدای سروش نادمی...

ادامه شعر
حسین  ستوده نیا

آه از آن روزی که به چشم دیدمت عزیز مصر که نبودم ولی خریدمت با آن که دستم به بالا نمی رسید جَستم و از درخت عشق چیدمت حسین ستوده ...

ادامه شعر
سامان نظری

این نباشد هر یه برگی از درخت چون بیفتاد حکم او بودَست و بخت خیر ،اگر خالق بود هر کس امور این جهنم را چه سودش ما بدور ...

ادامه شعر
حسین  ستوده نیا

در این زمانه گرچه عابد نیز بی دین می شود این زندگی سخت اما با تو شیرین می شود دل هر چه هم بر این دیار سخت بدبین می شود این آسمان درد اما با تو رنگین می شود حسین_ستوده...

ادامه شعر
سامان نظری

خلق را چرا درد و فشارند ؟ بفهمانند که صد عاقل بدانند ؟ چو این دنیا بود بی خیری هر دم همان بهتر که ما دیوانه از دم...

ادامه شعر
یگانه قنبری

صبحست بیا دوباره ای دوست بخند با هر که غمی نهفته در اوست بخند در هر نفسِ جهان ، خدا را تو ببین لبخندِ خدا بین که چه نیکوست بخند #نساء_قنبری #یگانه...

ادامه شعر
سامان نظری

هرچه کاشتم آفتی شد هرچه ساختم کاه گلی شد مشکل آن ذات خودم بود حرف هر کس باورم شد

ادامه شعر
حسین  ستوده نیا

آیا کسی هم درک کرده معنی پُر درد را ؟ یا که دیده اشک های بی شمار مرد را؟ یا گرفته دست های نا توان و سرد را؟ یا چشیده طعم تلخ خنجر هم درد را؟ حسین ستوده ...

ادامه شعر
سامان نظری

آمدند و ما بخندیدند و رفتند نفهمیدند که فهمیدیم نفهمند آنکه از عقل کم بدارد مال بیش صد چو عاقل سربلند بر دار خویش...

ادامه شعر
حسین  ستوده نیا

دل ، چو می افتد به یادت، مهربانی می کند عقل هم، همراه با دل، خوش زبانی می کند گو چه داری در وجودت، یار خوش سیمای من؟ زانکه روحم این چنین با هر نگاه تو تبانی می کند حسین ستوده...

ادامه شعر
ابراهیم جلالی نژاد

بنام خدا 《ادیبان》 درود ای ادیبانِ ایران زمین سفیرانِ فرهنگِ ناب و وَزین چو افکنده آوازه ی نیکِتان به گوش جهان و به دنیا طنین ( نژاد - شهریور ۱۴۰۲ ) روز شعر و ادب فارسی و بزرگداشت استاد ...

ادامه شعر
سامان نظری

گر در این سرمای شب مستانه ای مجنون و تنها غافل از پیمانه ای گر در این ظلمت که باشی منتظر چون به فکر یار باشی کافی ای...

ادامه شعر
سامان نظری

آنکه پست باشد صفت،هر جا رود دور می‌زند گر بداند این به نفعش،هرکه هست دور می‌زند آنکه ذاتش هست خراب،هرچه کند پستی شود ترسم آن روزی رود کعبه،که هفت دور می‌زند ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا