- لیست اشعار
- قالب
- سایر قالب ها
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
parisa fekri
در30 /02/ 1394 -
maryam zallaghi
در30 /02/ 1369 -
یاسر فرازیمقدم
در30 /02/ 1365 -
محمد مهدی نصرزاده
در30 /02/ 1389
*** خنجری هستی در قلبم درش بیاوری میمیرم ... ***
ادامه شعرمرا از خود نشانی نیست مگر یادم کنی گاهی که این تن زنده میگردد اگر گهگاه مرا خواهی شدم تسخیر چشمانی که سحر انگیز و یاغی بود لب تو هم صحراهاست ، تو غارتگر چه میخواهی هوس از پیکرت بارید به جنگل های گ...
ادامه شعربا سلا م وادب و احترام قطعه شعری در تقدیر و تشکر از استاد صادق و شاگرد گرامیشان علی آقا که بدون هیچ منت و ادعائی علم خود را به علم آموزان تعلیم میدهند هردو عزیز اهل اصفهان هستند و طالبان علوم غریبه...
ادامه شعردشمنان کوچک،دوستان بزرگ فردایند و دوستان کوچک، دشمنان فردا؛
ادامه شعرشبیه خواب و رویا بود جهان بی هرمِ لبهایت ستیزِ نور و تاریکی ، به خلسه کلکِ اوهامم هوای گریه و نقشی که از تو در دلم مانده دل افگارِ دلارامِ پریشان عشق و ایهامم تو را از واژه ها خواستم ، شکست آیینه یِ...
ادامه شعراسکله خالی از کشتی ساحل خالی از موج جنگل خالی از درخت هستند هنگام بستن چشمهایت من به این روشن و خاموش شدن عادت ندارم خاطرم بدجور تشویش را نقاشی میکند بر کاغذ کاهی احساسم کوچه باغ آباد رودخانه جاری ن...
ادامه شعرمحکوم کرد چشمان تو مرا به تنهایی و رفت بعد تو پرسه و سکوت ، ویرانه ی قلب شعله ور از واژه ها ساختم تنت ،همبستر سایه شدم خاکسترِ عشقم هنوز از یادِ نامت شعله ور بین من و تو شد خدا ،هجران ،جهانی فاصله...
ادامه شعرکِشتی: ما کشتی نشستگانیم و کشتی شکسته دکل بادبان افتاده و سکان شکسته ساحل امنی نمی بینم ، کاپیتان درمانده گشته ما در گذشتگان این کشتی که آب از سرش گذشته #محمد_مولوی...
ادامه شعرمادرم میگفت هر آدمی تو آسمون یه ستاره داره همه ی ما ستاره ایم همه ی ما تکیم هیچ ستاره ی شناخته شده ای بر ستاره ی ناشناخته برتری ندارد . سحرفهامی...
ادامه شعرعطرِ سکر آورِ اقاقی ها ، بر تنِ خیسِ کوچهِ سرگردان باز باران ترانه خواند از تو ،عطشِ جاودانِ آتش ها بوی نارنج حریمِ گیسویت، ای اوستایِ مست و بی پروا یشتِ لب بر لبم نشست بانو ، شعله یِ پاک ، نوایِ آ...
ادامه شعرسرودن از تو دلبر جان عشق است هم آوای سرودی از بهشت است بهشت من تویی جانم، تو دانی به آغوشم بیا، گر می توانی مرا با این جماعت، کار افتاد چو اشک دیده در پیکار افتاد کسی صحبت ز عشقم را...
ادامه شعرچشمهایم روزهایی که بی تو گذشتند را حسابی به یاد دارند احساسم له و علیه خویشم محکوم له را طلب میکنند از تمام احساسم غرورم مانده بود ما نحن فیه غرورم شکست سازم باز هم از دردم سوخت خاکسترش را اما اینبا...
ادامه شعردیدن لبخندی ک روی لب توعہ از خنده هآی تہ دل خودمم قشنگ ترہ : ))
ادامه شعرخواب دیدم ؛ کہ با فصل بهار آمدهای ، باید امسال بیایی بشود تعبیرش .
ادامه شعربندرِ آبیِ چشمت شهوتِ تکرارِ راز بسترِ خاموش و طوفان ، کوچِ نجوای نیاز هاله یِ سوزان حریقِ قلبِ من لبهای توست در سکوت لبریز ابهامِ تنت ، آوای راز خانه یِ تاریک و نور سبزه زاران تنت مست پیچاپیچِ پ...
ادامه شعرملم د بار گناه و درگاه حل کردمه مه جوونی او بهار زنئینه کل کردمه چشیامه د اسر شو تا صو تر کردمه مه وا خوم هم هزارون گل قهر کردمه زنئه ای دریای غم بی مه دش شنا کردمه تو مر کر بی خدایا چنی مه تونه هنا...
ادامه شعراینجا بالاتر از سیاهی است رنگ شب پریده تر است ... تنهایی ام سکوتی است گوش خراش تو میان کدام کهکشان پنهان شده ای میان کدام خوشه از این درخت بزرگ ... من کدام برگم؟ کدام ذره؟ اینجا سیاهی محض است ؛ همه...
ادامه شعر(۱) سرِ این کوچه خشکیده چشمانم خبری از تو نیست چرا...؟! (۲) دوباره من و این پنجره ساکت دوره میکنم روزهای رفتهام را باز میرسم به چشمان تو...! (۳) به آغوشم کشید خندیدم سایهاش داشت با یک نفر دیگر ...
ادامه شعرسوسویِ فانوس بی پناه ، احساسِ بی پروایِ من در دل غم بیگانه ای کز جان مرا بیگانه کرد سرشار از عطرِ وسوسه ، گیسو پرافشان سکرِ یاس بر آیه یِ تاریکِ شب موی تو وحیِ تازه کرد دلتنگیه جاوید این غم سرنیامد...
ادامه شعر