- لیست اشعار
- قالب
- سپید
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
parisa fekri
در30 /02/ 1394 -
maryam zallaghi
در30 /02/ 1369 -
یاسر فرازیمقدم
در30 /02/ 1365 -
محمد مهدی نصرزاده
در30 /02/ 1389
با آرزوی بهترین ها .............................. و پنجره باز می شود بوی تازگی یک فصل ، به رویاهایمان سرک می کشد . صابرخوشبین صفت ۱ فروردین ۱۴۰۳...
ادامه شعراسفند را دود می کنیم و به شادمانی با بهار پیوندی دوباره می بندیم تا با او سبز و شاداب بمانیم و در مبارک باد شکوفه باران عشق و امید را در ریشه های فروردین می دوانیم ؛ شاید نوبهار...
ادامه شعربهار خیابان ها را زیباتر کرده است واژه ها را خوشحال خوشحال آدم ها هم کیفشان کوکاست اما توچی؟ نیستی و من همچنان چشمهایم را میبندم! #مهدیه_باریکانی...
ادامه شعر_با توام!!! _تو سنگ ها را بیشتر دوست داری یا آدم ها را؟! _به گمان من؛ تو سنگ ها را... _نه! آدم های زیر سنگ ها را... _سنگ شوم؛ مرا خواهی خواست؟! _نکند این بار؛ بگویی آدم ها را......
ادامه شعردلتنگت بودم از تو گفتم ندیده عاشقت شد بیچاره من #آگرین_یوسفی
ادامه شعرخورشید مرده است پل ها شکسته و فصلی بر مدار صفر بی پایان باد نه می آید و نه می رود #مریم_حشمت_پور http://telegram.me/heshmatpour95...
ادامه شعرنه سهرابم نه فروغ نه دخترکِ پاییزی من همان دخترِ داغِ تابستانم شعرهایم همه از توست که رویایِ منی. #آگرین_یوسفی
ادامه شعر۱_ در نوروز آزادی، در بهار دیدار، دشت تن ات را، گل به گل می بوسم ! ۲_ در سپیده دم شادی ، بوسه ی آزادی ما، دلچسب ترین، لحظه ی قرن خواهد شد ! مهدی بابایی ( سوشیانت )...
ادامه شعر_در چشمان تو چیزی هست که وقتی نیستی اندوه می خورد تن تنهایی ام را... _به ستوه می آورد دردی گنگ ناشیانه تمام هیبت تمام غرور زنانگی ام را... _جای خالی خنده های تو به روی سطرهای دفتر عشق مضحکه ی خلق ...
ادامه شعرنو شد زمین،اَندر میان بغض و کین پیمانه را از من بگیر، تا با نفسهای زمین، ما هم، نفسهایش شویم. یک جرعه را هم نوش کن غمهای دل خاموش کن با آن دو چشم مست خود میخانه را مدهوش کن. ......................
ادامه شعرابدیت ساکن است و تصویر آن متحرک. (آگوستینوس) ┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈• آفرینش خدا مثل خوابیدن زنی جوان است بر تشک آبیِ براق با ساتنی شکلاتیرنگ کنار عودی که میسوزد و چراغهای رنگی که الکی روشناند. آفر...
ادامه شعرمِثل سلوک طفرهآمیز ستارهای به وقتِ سِقْط مِثل چَنْتهی خالیِ گنجهی عصمت مثل آن برهنگی که به لباسها سرایت کند مِثل خُنیایی متروک در صفحهای شکسته مِثل شنفتن اخبار ماضی وقت خواب مِثل دودههای ماسیده...
ادامه شعر_گم شده ام؛ میان این همه هیاهو! چشمان تو اگر بود روشنابخش ظلمتم می شد... _کاش چون خورشید؛ از پس شب های بی مهر یک روز ظهور می کردی......
ادامه شعر"واپسین کوچ" به کمی تماشا باز می دیدم تو را، حیرتی دگر و لختی آفریده شدن. که بر می داشتی از اندیشه ام رایحه ی بنفشه گی همچون خیال پرندگان در واپسین کوچ. می دیدم ات که نرفته ام از بیشه ی آفتاب و رویا...
ادامه شعردلنوشته خاص تو همان قمری هستی که هر وقت پنجره قلبم را گشودم بر سر شاخساران چشمانم مینشستی و آوای نور را بر دالان گوش هایم جاری میکردی ومن را سرشار از عشق خدا میکردی عشقی که حتی در بازارچه های آسمان ه...
ادامه شعربسپار این تقدیرِ سردِ بیروح را به من که نام کوچک من " درد " است و نام خانوادگیام " تنها " ؛ من پدر تمام بدبختیها هستم. جوادمرادی ...
ادامه شعر_برای دردهایم دیگر به دنبال درمان نمی گردم! _پای رفتنم را شکسته بی مهری تو... _به دیدارم بیا؛ اگر هوس کردی معجزه گر باشی......
ادامه شعرتو همان خیالِ شیرینی که با قهوه یِ تلخ مینوشَم. #آگرین_یوسفی
ادامه شعرقهوهات را بنوش از پنجره کافه بیرون را نگاه کن به برفی که نیست به بارانی که نمیبارد به کلاغهای عزادار به همهمه گنجشکها...! در لحظهها که گم شدی با سهرهها برو! من پول قهوهات را حساب کردهام...!...
ادامه شعر