- لیست اشعار
- قالب
- مسمط
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
parisa fekri
در30 /02/ 1394 -
maryam zallaghi
در30 /02/ 1369 -
یاسر فرازیمقدم
در30 /02/ 1365 -
محمد مهدی نصرزاده
در30 /02/ 1389
هر چند که شور شاعرانه آویخته با دوصد بهانه هر چند که رستن و جوانه غلطیده بخون این ترانه هر چند که عفت تغزل گشتست بری زبوی هر گل ...
ادامه شعر« مرثیه امام حسین(ع) » ای شیعیانِ با ادب و صبر و علم و هوش صلوات بفرستید جمیعاً به یک سروش در تعزیت سرای حسینی (ع) بدار گوش هرجا که ...
ادامه شعرقصیده خراسان شامل211 بیت و پی نوشت کامل خراسان ای زمینَ ت گوهرستان سرایَ ت جلوه گاهِ عشق و ایمان زِ هجرت ای بلندآوازه ی دهر دریدم سال ها از غم گریبان به مژگان گر غباری نقر...
ادامه شعرگم کرده بودم راه خاکی، آسمانم را احساس خوب عاشقی، دل، خاصه جانم را پس داده بودم پیش طوفان امتحانم را وقتی که طوفان برد با خود بادبانم را افراشتم از نو درفش کاویانم را دیدم شبی دستی به شام...
ادامه شعرخواب از رخ گل شست و خمار از سر یاران صبح است و غزل می دهدم حضرت باران لبریز ، لب حوض چنان صبر نگاران شاد است چمن در نفس صبح بهاران از خواب خوشت ای غزل سوخته برخیز نقشی است در آغوش هوا ابر م...
ادامه شعرآنان که رو به محضر استاد می روند شیرین زبان به دیدن فرهاد می روند آن اهل باد ، در پی هر باد می روند آنان که هر کجا گذر افتاد ، مى روند پشت هزار گردنه از یاد مى روند آنان که سخت تشنه ی دیدار ...
ادامه شعرزنا آورده قومی از یهودی های نصرانی جهنم شد حجاز آخر از این اقوام شیطانی به درد آورده قلبِ هر مسلمان را به آسانی چه رقصی میکند شمشیرشان در اوج حیرانی میان مجلسِ بزم و میان شور حیوانی تحجر را...
ادامه شعرسبزه ها روی کوزه پژمرده ماهیِ توی تنگ هم مُرده همسرم سیبِ سرخ را خورده اتفاقی که سالِ پیش افتاد ... بغض کردم درون چاهِ خودم کاهدان من است و کاه خودم اختلاف من و کلاهِ خودم - و قضاوت که دستِ ...
ادامه شعربه رخ دیدم کشیدی روز وشب قوم و سپاهت را منِ دیوانه غم خوردم که دیدم ناله، آهت را چه شد گم کرده ای مغرور تو شام و پگاهت را؟ زیاد از حد کشیدم منّت و ناز نگاهت را که مغرورانه هی تکرار کردی اشتباهت...
ادامه شعرطوفان غم می کوبدم چون کوبه بر در نامردم از چنگش گریزم تا به آخر پیکارِ شیرینی ست، با اللهُ اکبر پا می گذارم در نبردی نا برابر زیرِ هجومِ باده های غول پیکر باید تهمتن بود تنها در کشاکش عاری د...
ادامه شعرگرچه غافل، در پیِ انکارِ توست قلب من بر گردشِ پرگار توست همچو منصوران، سرم بر دار توست تا دل مسکین من در کار توست آرزوی جان من دیدار توست عاشقی گفتی کنم، کردم، بیا گفته بودی جان، نهادم پیش...
ادامه شعرمخمس با تضمین از غزل زیبای حضرت حافظ 1 آویخته چشمم را، بر دَر که تو بگشایی خود زلفِ پریشـان را، ای عشق بیارایی صد لشگر غم هریک، دارند چه غوغایی! ای پادشه خوبان، داد از غم تنهائی دل بی تو به...
ادامه شعروه به چشمت شررِ بی شُمَری می بینم گوهری را ، که به کارِ گُهری می بینم تا رود شب، هنرِ باهنری می بینم آخرِ چشمِ سیاهت، سحری می بینم امشب از جانب بالا نظری می بینم عشق رمزی ست به هنگامه ی شب، ...
ادامه شعرعصرِ یک روزِ سرد و بارانی چشمهایش - دو قاتلِ جانی با روشهای غیر انسانی عاشقم کرد / انتخابم کرد بوسه هایی که طعم گس می داد به لبم مزه ی ملس می داد بی حیا می گرفت و پس می داد آخرین بوسه اش خرا...
ادامه شعررها کردم دل و جان را ، به شوقِ مهرِ عاقل ها شدم از جمعِ عاقل ها، غم و دردی که حاصل ها دلِ دیوانه ی عاشق...، به خون رقصد ز غافل ها الا یا ایها الساقی، اَدِر کَاسَاً وَ ناوِلها که عشق آسان نمود او...
ادامه شعر درد باشی، یا مرا درمان چه فرقی می کند؟
دشمنم باشی و گر جانان، چه فرقی می کند؟
سخت باشی تو وَ گر آسان، چه فرقی می کند؟
کوه باشی، سیل یا باران چه فرقی می کند؟
سرو باشی، باد یا ...
دل غمین و سینه پر سوز و گداز
دیده خونبار و منم در سوز و ساز
....................درد هجرم را ببین ای چاره ساز
همچو شمعی جان بسوزد روز و شب
در غم جانان بسوزد روز و شب
.......
با خبر از دل من دیر شدی، حرفی نیست باعثِ گریه ی شبگیر شدی، حرفی نیست غافل از صیدِ به زنجیر شدی، حرفی نیست اگر از منظره ها سیر شدی، حرفی نیست یا از این پنجره دلگیر شدی، حرفی نیست خواستم پیشِ ن...
ادامه شعرسبزینه پوش عشق، برخیز از این سراب فانوس شب غریب، در کوچه باغ خواب شب در سکوت مرگ، مست از شراب ناب می زد گره نسیم، بر زلف چین و تاب در سور مرگ شب می روید آفتاب! می روید آفتاب #صلاح_الدی...
ادامه شعراین شهرخسته وبزرگ وشلوغ را این آدمکهای پرازفریب و دروغ را شبهای سرد دل بی فروغ را... اصلا برای شماهرچه بودوهست دنیای شاعری،که هیچ وقت قشنگ نیست تاماشه راکشیدم و دیدم فشنگ نیست قرص وسیانورو حت...
ادامه شعر