- لیست اشعار
- مناسبت
- مرگ
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
parisa fekri
در30 /02/ 1394 -
maryam zallaghi
در30 /02/ 1369 -
یاسر فرازیمقدم
در30 /02/ 1365 -
محمد مهدی نصرزاده
در30 /02/ 1389
ام -اس دخترم، دخترکم دل قشنگ ، شاپرکم تو که پروازکنان با چرخش میون هرچه گل با ارزش خودتو نشون دادی که چقدر از خود گل تو بهتری مثل یک دختر خوب و دلربا میشدی عطرگل و مهر و صفا **** چی شد از کجا اوم...
ادامه شعربسمه العزیز در رثای پدر بزرگوارم چند روزی است دلم جز در دلدار نزد هیچ ره جز ره این قصه غم بار نزد آه از این باد بلاخیز که بر دشت وزید داس جز بر کمر لاله تبدار نزد ای دریغا ز نسیمی که نیامد ز امی...
ادامه شعرهوالباقی داغ غم تقدیم به روح پدر بزرگوارم دلدادگان عشق چو نام تو می برند درد تو را به جان و دل خویش می خرند پروانه وار گرد چراغ تو آمدند آشفته حال گرد وجود تو می پرند بنگر ز داغ رفتنت آتش گرفته ان...
ادامه شعرمن به ایام جوانی مرده ام بی خبر از زندگانی مرده ام در حصار بی کسی وامانده ام از غم بی همزبانی مرده ام تا سرای سرد طوفان رفته ام از نگاه یار جانی مرده ام همچو مجنون در ره لیلی شدم غرق افکار رو...
ادامه شعربسم الله الرحمن الرحیم تقدیم به روح پدر بزرگوارم ما عکس تو در دیده نشاندیم و تو رفتی در حسرت یک بوسه بماندیم و تو رفتی آسیمه سر از راه رسیدیم و صد افسوس بر رهگذرت چشم دواندیم و تو رفتی رنجور شدی، ...
ادامه شعرهنگام کندن قبر آرامتر نمی خواهم همسایه ام آزار ببیند بگذارید او در خواب ناز باشد ومن مانند تمامی شب ها وقتی همه خوابند می خواهم خطی بنویسم... هنگام دفنم شتاب نکنید خوب قدّم را ورانداز کنید نگذارید ...
ادامه شعراسماعیل خویی???? آمدن ۹تیر۱۳۱۷/ مشهد رفتن ۴ خرداد۱۴۰۰ / لندن ????????با من بگو: وقتی که صدها صدهزاران سال بگذشت، آنگاه... اما مگو: هرگز ! هرگز، چه دور است، آه ! هرگز، چه وحشتناک؛ هرگز، چه بی رحم اس...
ادامه شعرپشت حیاط نیمکتی کهنه و خیس خورده است جنس آن از چوب ولی سخت تر از سنگ زیر باران های پائیزی مانده است زیر طوفان های شهر زیر گرد و خاک این فصل های سرد آن طرف باغچه منم که سکوتم آغشته به صدای نیمکت است...
ادامه شعرمنم بودم ... ما نشسته بودیم سر لوله تانک رو هم بسته بودیم خدا دید در خرمشهر دیگی نمی جوشد مردان چون گندمزار درو شدند نخل های سرِ سبز که سر به آسمان می سایدند فرو افتاده بودند و به خدا سجده می کزد...
ادامه شعرتقدیم به مادران مظلوم افغانستان و پیشکش به ارواح آسمانی دختران مدرسه دخترانه سیدالشهدا(ع) کابل که به دست دژخیمان جاهل ناجوانمردانه پرپر شدند: از خون تو ای دخترم این کوچه رنگین است این خون، بهای رزم ...
ادامه شعرمن از امروز میترسم و از فردا هراسانم چو دیروزم گذشت اما چه فردایی به رو دارم چه بود این ارمغان از آمدن تا مرگ که عمری داده ام بر باد اما غصه ها دارم چه دیدم جز نگاه خسته و لب بر گزیدنها چه جستم شکوه ه...
ادامه شعرشاعران در فقر می میرند جز ثنا گویانِ بزرگان هر چند باشند ، آهنین جان ! #محمد_مولوی شعر سه گانی
ادامه شعرگاهی آنچنان فراق دوستان و یاران روح انسان را خراش می دهد که ترمیمی برای آن وجود ندارد. من یقین دارم که مرگ مانند تولد است و حتی بهتر بگویم ادامه زندگی است و کسانی را که دوستشان داریم و ظاهرا از دنیای...
ادامه شعرطعمی به جز تلخی برایم زندگی نداشت در سینه ام آتش به پا کرده است رفتنت میخواستم باشی و باشم پابه پای تو دل را بهروی غصه وا کرده است رفتنت بابا نمیارزد برایم زندگی دگر اندوه را در سینه ...
ادامه شعرباخودم اندیشه می کردم شبی این مرگ چیست؟ چیست این میراث باقی تا ابد چیست این فصل الختام زندگی چیست این سیال ساری درتن پیر وجوان زاده باهر زایشی دنبال آدمها دوان درمیان حجم تردید بد وخوبش اسیر مانده ب...
ادامه شعرچرا دنیا برای زنده گان تلخ است و پررنج؟ به هنگام اجل، هر نیکمرد یابد دوصد گنج؟ چرا قدر نفس را کس نداند در حیاتش؟ به ضربآهنگ دل بی التفات اندر صِراطش؟ برایش خلق کردند جمله آفاق و سماوات بدادند بی بهانه...
ادامه شعرچرخ روزگار و گردش ایام با تو ساز نبود هرگز چشمان نگرانت روزها را شب و شب ها را در ناامیدی به صبح رساند از یاد نمی برم نه فراموشم نمی شود شاید آستر جیب های تو خالی بود اما بستر دلت پر بود از مهرب...
ادامه شعردر تفقد پدر بزرگوارم لبم خموش و دل خسته پر ز فریاد است ز بس که دهر نگونسار سست بنیاد است به گردباد بلایای متصل وضع ولی نعمت ما همچو شمع در باد است چو شاخه های درختیم و با تاسف و درد بسوخت ریشه اصلی ک...
ادامه شعرمُردگان را دوست میدارم، گوش دارند تا زبان...... قطع نمیگردد سخن خوب می فهمند مرا..... اندکی یا ساعتی فرقی ندارد مُردگان را دوست میدارم.......... نمی رنجند زود و بی دلیل نمی رنجانند بی بهانه......
ادامه شعرقسم به غسل قبل از شهادت عباس میرزا از ظاهر امر پیداست حال برای کسی نمانده ست حتی حوصله برای گرفتن استخاره نمانده ست محمد مولوی ...
ادامه شعر