- لیست اشعار
- موضوع
- عارفانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
احسان امیرسالاری
در13 /03/ 1360 -
حسن جعفری
در13 /03/ 1344 -
علی سلطانی
در13 /03/ 1378 -
فیروز رضائی
در13 /03/ 1353 -
یاسر قادری
در13 /03/ 1364
عاشقی دردقشنگی است که هرکس نچِشد لذت پروازِ در اوج سَما را ، کَرکَس نچشد دل اگر پاک کنی در صف عشاق آیی که خدا ، جرعه عشقش به سَرکَش نچشد حسین ستوده ...
ادامه شعربه نام خدا « صنم» چون جان به ره عشق تو بازیم ، صنم! یک جان چه بُوَد ، هزار جان هم بدهم وقتی که وصال توست جان ابدی ما را چه هراسی است در این راه و چه غم؟ شاعران: امیر اصلانی / امین اصلانی...
ادامه شعربی زمانی همچون انوار خورشید است نوریست که در یک کاسه پر از اب تلو تلو میخورد رنگ زردیست در تمام جعبه مداد رنگی های دنیا ماهی ایست که در لحظه شنا میکند موجیست که تکرار نمیشود کوچه ایست که راه به بن ب...
ادامه شعر..قرآن ناطق..... از زیر قرآن که رد شد از زندگی رد شد پدر گفت مگه قرآن را از زیر قرآن رد میکنند اشک در چشمهای مادر بدرقه لباس خاکی اش گم میشد تا ابد ابر بارانی ش و قوطی خالی کمپوت اهدایی کودکی لیوان ...
ادامه شعرشب سرد و پر ز غم را برگرفته شبهی در راه آهسته و بی صدا، تنها بگرفته غبار صدایش را او در طلب عشق، به خاری افتاد سِر از سر معشوق به دامان افتاد آن سِر که از سر افتاد، وا افتاد وای از آن یار که در پی دلد...
ادامه شعربسم الله الرحمن الرحیم «تک بیت» عشق حاصلش ارچه شعرسازی است شعرم نَبود زان که مجازی است «یار جانانه» صد فتنه شود در دل با طلعت آن رویت مدهوش کند یک گل گر باشدش آن بویت مفتون چو کنی کس را خرسند توان...
ادامه شعربهشت رضوان: اربعین آمد ، وَ سیلِ عاشقان گشته از هر سو، به این کشتی روان سخت و شیرین و پُر از عرفانِ ناب از کفِ مردم رها گشته حساب می روی، گاهی تو را هم می برند کاهِ ما را هم به قیمت می خرند سنّ و سال ...
ادامه شعر....کشتگان کوی منا....... آنقدر گرد شمع گشت تا بالش بسوخت آتشی در جانش آتش میفروخت چون که سوخت لایق افلاک شد سر به زیر آورد و راهی خاک شد با تن سوخته باز لبخند داشت گویی از سوختن جانی از قند داش...
ادامه شعردلم میگیرد از شب های تاریک تو را می خواهمت از دور و نزدیک به من آموخت این رسم زمانه غم و شادی ندارد مرز باریک فرزاد الماسی بردمیلی...
ادامه شعر<<انسان>> دردست دارو باشی و درمان نباشی انگار گُل هستی که در گلدان نباشی فرقست بینِ باد و بوران ؛ سعی کن که باشی نسیم و بر دلی طوفان نباشی ای مرد یا زن! هر زمان قلبی شکستی نامرد هستی د...
ادامه شعردر مکتبِ مـــا آنـچــه روا هست... چرا نیست؟ در دور و برم هر که ز مـا هست... چرا نیست؟ تــــا پادِشَــهِ اهـــلِ نظـــر... در من و ما نیست در مَنـظَـرِ ما وِلـــوِلِـــهها هست... چرا نیست؟ در کعـ...
ادامه شعرغیر تصویر تو در چشم ترم نیست که نیست! جز تو از هیچ در عالم خبرم نیست که نیست! روبهرو هیج به غیر از تو و آیینه مباد! جز خداوند کسی پشت سرم نیست که نیست! عشق تو بال و پرم شد که سبکبال شوم یک نفر...
ادامه شعرآتشی در سینه دارد این تن رنجور من عاقبت بر عرش بنشاند، دل پر شور من هُرم این آتش حکایت می کند از داغ جان هرطرف گیرد زبانه از غمی دارد نشان رنگ زرد شعله هایش زردی روی منست هرچه خاکستر نماید منشاء...
ادامه شعراینچنین که لبریزم از هوای مولانا اینچنین که میلرزد دل برای مولانا مینویسم از حالم، مینویسم از شوقم مینویسم از حس لحظههای مولانا لحظههای پرشورش، لحظههای پرشعرش لحظههای نزدیکی با خدای مولانا...
ادامه شعربسم رب الشهادة و النور اربعین حسینی زمان آن شده که سوی تو روان باشم به رهنوردی این راه جانفِشان باشم درون خویش شدم ذوب در غمت تا باز چو اشک خویش به سوی حرم روان باشم سیاه رویم و با این وجود همواره ...
ادامه شعراربعین میرسد ایام وصلش غم مخور میرود غم از بر ما غم مخور میرویم از جاده های عشق، باز از پی دیدار معشوق غم مخور در ره مهران و مرز عاشقی سختی ره سهل گشته غم مخور موکب چای و طعام ها در مسیر شهر به شهر...
ادامه شعرچه کردی با دلم ساقی که خود از خود گریزانم نه می بخشم خودم را و نه از بی خود پشیمانم گهی سودای می دارم، گهی ساقی بیازارم میان خوردن و روزه، اسیر دست شیطانم دمی از حق کنم تمکین، گهی ناحق شود آئین کدامی...
ادامه شعرسوار بر ابرو بادی از رویاها دیری دور از دریای آدم ها چون قطره ای در اندرون پنهان میافتم از چشم ها چندان چون ژاله ای از پرنیانِ جان یک من هست، شنوای نوای هر ذره ، هر آواز ویک تو هست، با این همه جهان ...
ادامه شعرباید دوباره قلب خودم را خبر کنم! خود را برای دیدن تو دربهدر کنم! باید پی ظهور تو ای مثل معجزه از وسعت زمان و مکانها گذر کنم! باید کنار حوصلهی خود ببالم و هر لحظه بر عبور زمانه اثر کنم! من مط...
ادامه شعریک بود و یک نبود سر آغاز قصه بود پایان آن چه کسی بود؟ ، قصه بود!!! در هیچ و پوچ جهان عمرمان گذشت چون وقت خواب قصه ندانم زمان گذشت ۱/۱۰/۱۴۰۱ محسن جوزچی...
ادامه شعر