قاب لبخند

چه آشناست لبت ، پشت قابِ آن لبخند .
گمان برم که شبی بوده ،با لبم هم بند
مگیر بهرِ خدا ، ناز آن نگاه از من .
چه میشود ، به نگاهی کنی دلی خرس...

بیــا تــا روی زیبـــایـت ببینــــم نگـاهِ مست و شیدایـت ببینــم لـونــدی های نـــازِ دلـبــرانـــه عطش در چشم رسوایت ببینم * لیلی اله یاری * .... حسادت می کند یلـدا بـه مویــت ستاره می زند چش...

صد سال بعدِ مرگم زنی هستم، که شعرهای صد ساله ی زنی را میخواند و میگوید : "چقدر احمق بود! مردها را که نمیشود دوست داشت! " مردی هستی که صد سال بعد زنت با تو قهر که میکند ، گل لای کتاب...

باران بارید و دوباره عاشقم کرد با هر قطره اش نامت را در قلبم هجی کرد زیر چتر تو نیستم اما  می توان زیر باران بود و تو را احساس کرد... بیاد روزهای رفته ام دلگیرم بیاد روزگاری که دیگر نیس...

که مجال اگر بود کنار تو میخفتم و آبستن زمان را به فراغت میسپردیم و چنان میفشردمت که شیشه شیشه غم بشکند از جوارحت بخندیم مست کنیم و بوی تنت خیابان را ببرد که مجال اگر بود بغل بغل اقاقی ...

تموم شد قصمون اما هنوز درگیر چشماتم هنوز . . . دلواپسم دلواپس امروز و فرداتم هنوزم عاشقت هستم نمیدونی چقد سخته بهم میگن بدون تو دلش آروم و خوشبخته بگو کی این روزا داره کنارت ساده میشینه ...

غزل " دنیای غزل " از کتاب " تنها اردیبهشت من " _________________________________ باز کن دگمه ی ِ پیراهن حسّاس غزل ناز کن سینه ی بیتابی و احساس غزل روسری کرده به سر نازترین وزن عرو...

درون سینه ام دل مانـده خالی شـدم محکـومِ زنــدانِ خیــالی منم لیلی تر از لیلی ولی حیف که مجنـونی نـدارم این حـوالی * لیلی اله یاری * ..... تویی شاهــزاده ی شهر خیــالی منــم بانــوی شعــرِ...

وقتی هوای چشـــــــــــم من آرام تر باشد باید نگاهم بیقراری خــــــــــــــام تر باشد صیاد یک عمر است با ترفنــد می خواهد آهوی این جنـــــــگل کمی در دام تر باشد دریا که باشی ساحل چشمت چه ...

قهوه ی ترک چشمهایش تا که فهمید ،باز هم کرده است ،این دل بی زبان هوایش را آمد و روی تخم چشمانم_عاشقانه _گذاشت پایش را خانه ام ، خانه اش که شد ،باز هم پشت میز شام نشست و دوباره به من ...

چه کرده ای توبامن که از تودر مجالس کنایه هم که می زنند حس عاشقی من، دوباره جوانه می زند

بهشت زیر پای من نیست در دستهای کوچک توست که پرچم تمام کشورها را سفید می کشی

همیشه تو رویات غوطه ورم بیا لعنتی واقعیت بگیر شدی آشنای غریب دلم بیا دست ازین شکل غربت بگیر ندادی به من سیبی و ولی واسه بودن با تو آدم شدم حوای تو نیستم دیگه لعنتی واسه داشتنت کوهی از غم شدم ...

دلبرم راهِ خدا رفت و از آن بالا شد عشق ورزید و چنین گوهر بی همتـا شد از من ای دوست نصیحت، تو بیا عشق بورز ذرّه عاشق شد و خورشـید جهان آرا شد کوری چشم حسودان چمن، سروِ سهی پیشه بر راستی آ...

خواستن مرگ کسی نیست توی دلم..... اما .............. هرکس به تونظری داشت بیاید خبری....

تو ندیدی که می رفتم پشت سرت بودم راهی طولانی تو نمی دیدی که می مردم در نگاه این جا سیگاری قبله گاه من تو بودی یک روز برگشتم از کعبه خیالیم کوچه ها مه گرفته و سرد است کوچه به کوچه ...

مجنون بیا دشت دلم دریای خونه قدقامتی گو قامت گلها کمونه لیلی نشسته چشم براهت تا بیایی دنیای ما این روزها دارالجنونه امیرحسین نوروزی...

به بدرقه ایستادم چمدانی در دست تو بود ابرهایی در قلب من

روی گسل ننشین ترا کـــــم کم بپاشاند طوفان بگیرد شهـــــــر را در دم بپاشاند یک بغض گاهی می توانــد آسمان را هم با اشک های ساده ای از هــــــم بپاشاند پائیز گاهی شوکت یک باغ را در هـــــم ...

سرگرمی تو خط لب و شال و حجاب است درگیری من با قلم و شعر و کتاب است ای دلبر عاشق کش داعش صفت من بر تیر نگاه تو دو خمپاره جواب است یک شب دو غزل از لب تو بر لبم افتاد از الکل لبهای تو حالم چه خر...